❤❤ کلبه عشق ❤❤
❤ هر وقت از دست کسی یا چیزی ناراحت شدی ؛ فقط یه لحظه به نبودنش یا نداشتنش فکر کن ❤
شنبه 16 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 16:13 ::  نويسنده : نوید ملایری       

 

یاید
یادت میاید ان زمان را


که دائم با تو صحبت میکردم.

انگار یکی بودی در کنارم ،نزدیکتر از پیراهنم ب تنم

تنها که بودم فقط با تو درد دل میکردم وبس

کسیو در حد واندازه دلمشغولیامو و دلواپسیام نمیدونستم بجز تو

همیشه ازت عذر میخواستم که اونقدر باهات حرف میزدم

خودم خجالت میکشیدم ک چرا اینقدر با تو حرف میزنم

بابا شاید تو هم خسته میشدی ،یکی اینقدر باهات صحبت کنه ،درد دل کنه .

ولی انگار ،خسته شدی از من ای خدااااااااااااااااااااای من

که جابجا کردی هر ان چیزیو که خودت میدونی وبس ..

من ب تو التماس کردم .خواهش کردم .یاددددددددددددددددددت هست؟

ولی تو گوش نکردی.

شاید هم راستی راستی از من خسته شده بودی ،از حرف زدنهای زیادم با خودت.

خدایا یادت میاید ؟ 

 

 



شنبه 16 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 15:47 ::  نويسنده : نوید ملایری       

 

                                           

 

 

اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم سکوت را فراموش می کردی
تمامی ذرات وجودت عشق را فریاد می کرد... اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم چشمهایم را می شستی
و اشکهایم را با دستان عاشقت به باد می دادی
اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم نگاهت را تا ابد بر من می دوختی
تا من بر سکوت نگاه تو
رازهای یک عشق زمینی را با خود به عرش خداوند ببرم
ای کاش می دانستی
اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم هرگز قلبم را نمی شکستی
گر چه خانه ی شیطان شایسته ی ویرانی است
اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم لحظه ای مرا نمی آزردی
که این غریبه ی تنها , جز نگاه معصومت پنجره ای
و جز عشقت بهانه ای برای زیستن ندارد
ای کاش می دانستی
اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم همه چیز را فدایم می کردی
همه آن چیز ها که یک عمر بخاطرش رنج کشیده ای
و سال ها برایش گریسته ای
اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم
همه آن چیز ها که در بندت کشیده رها می کردی
غرورت را ...... قلبت را ...... حرفت را
اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم
دوستم می داشتی
همچون عشق که عاشقانش را دوست می دارد
کاش می دانستی که چقدر دوستت دارم
و مرا از این عذاب رها می کردی
ای کاش تمام اینها را می دانستی 



شنبه 16 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 15:41 ::  نويسنده : نوید ملایری       

توبرو اي عشق..

دل من سخت شکست


و چه زشت به من و سادگیم خندیدی


به من و عشقی پاک که پر از یاد تو بود


و خیالم میگفت


تا ابد مال تو بود


تو برو



برو تا راحت تر تکه های دلم را آرام سر هم بند زنم . 



شنبه 16 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 15:38 ::  نويسنده : نوید ملایری       

برای تو زندگی میکنم ، به عشق تو زنده هستم ، اگر نباشی دیگر نیستم

تویی که بودنت به من همه چیز میدهد، هر جا بروی دلم به دنبال تو میرود...

عشق تو ، حضور تو، به من نفس میدهد هوای بودنت

این دیگر اولین و آخرین بار است که دل بستم ،

نه به انتظار شکستم ، نه منتظر کسی دیگر هستم

تو در قلبمی و تنها نیستی ، تو مال منی و همه زندگی ام هستی...

همین که احساس کنم تو را دارم ، قلبم تند تند میتپد ،

به عشق تو میگذرد روزهای زندگی ام...

به عشق تو می تابد خورشید زندگی ام ،

به عشق تو آن پرنده میخواند آواز زندگی ام

و این است آغاز زندگی ام ، گذشته ها گذشته ، با تو آغاز کردم و با تو میمیرم....

به هوای تو آمدن در این هوای عاشقانه چه دلنشین است ،

به هوای تو دلتنگ شدن و اشک ریختن کار همیشگی من است

بودنم به عشق بودن تو است ، اگر اینجا نشسته ام به عشق این انتظار است

در انتظار توام ، تا فردا ، تا هر زمان که بخواهی چشم به راه آمدن توام

خسته نمیشود چشمهایم از این انتظار ، میمانم و میمانم از این خزان تا پایان بهار

تا تو بیایی و او که به انتظارش نشستم را ببینم ،

تا چشمهایت را ببینم و دنیای زیبایم را در آغوش بگیرم

نمیتوان از تو گذشت ، به خدا نمیتوان چشم بر روی چشمهایت بست ،

بگذار تو را ببینم ، تا آخرین لحظه ، تا آخرین حد نفسهایم....

نمیگویم که مرا تنها نگذار ، تو در قلبمی و هیچگاه تنها نمیمانم ، نمیگویم همیشه بمان ،

تا زمانی که هستی من نیز میمانم ، اگر روزی بروی ، دنیا را زیر پا میگذارم ،

نمیگویم تنها تو در قلبمی، نیازی به گفتنش نیست آنگاه که تو همان قلبمی...

قلبی که تنها تپشهایش برای تو است ،

زنده ماندن من به شرط تپشهای این قلب نیست ، به عشق بودن تو است !  



شنبه 16 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 15:38 ::  نويسنده : نوید ملایری       

برای تو زندگی میکنم ، به عشق تو زنده هستم ، اگر نباشی دیگر نیستم

تویی که بودنت به من همه چیز میدهد، هر جا بروی دلم به دنبال تو میرود...

عشق تو ، حضور تو، به من نفس میدهد هوای بودنت

این دیگر اولین و آخرین بار است که دل بستم ،

نه به انتظار شکستم ، نه منتظر کسی دیگر هستم

تو در قلبمی و تنها نیستی ، تو مال منی و همه زندگی ام هستی...

همین که احساس کنم تو را دارم ، قلبم تند تند میتپد ،

به عشق تو میگذرد روزهای زندگی ام...

به عشق تو می تابد خورشید زندگی ام ،

به عشق تو آن پرنده میخواند آواز زندگی ام

و این است آغاز زندگی ام ، گذشته ها گذشته ، با تو آغاز کردم و با تو میمیرم....

به هوای تو آمدن در این هوای عاشقانه چه دلنشین است ،

به هوای تو دلتنگ شدن و اشک ریختن کار همیشگی من است

بودنم به عشق بودن تو است ، اگر اینجا نشسته ام به عشق این انتظار است

در انتظار توام ، تا فردا ، تا هر زمان که بخواهی چشم به راه آمدن توام

خسته نمیشود چشمهایم از این انتظار ، میمانم و میمانم از این خزان تا پایان بهار

تا تو بیایی و او که به انتظارش نشستم را ببینم ،

تا چشمهایت را ببینم و دنیای زیبایم را در آغوش بگیرم

نمیتوان از تو گذشت ، به خدا نمیتوان چشم بر روی چشمهایت بست ،

بگذار تو را ببینم ، تا آخرین لحظه ، تا آخرین حد نفسهایم....

نمیگویم که مرا تنها نگذار ، تو در قلبمی و هیچگاه تنها نمیمانم ، نمیگویم همیشه بمان ،

تا زمانی که هستی من نیز میمانم ، اگر روزی بروی ، دنیا را زیر پا میگذارم ،

نمیگویم تنها تو در قلبمی، نیازی به گفتنش نیست آنگاه که تو همان قلبمی...

قلبی که تنها تپشهایش برای تو است ،

زنده ماندن من به شرط تپشهای این قلب نیست ، به عشق بودن تو است !  



شنبه 16 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 15:27 ::  نويسنده : نوید ملایری       

عشق يعني و يعني

عشق یعنی : دفتر تلفن محرمانه نداشته باشی.


عشق یعنی : مجبور نباشی تنهایی غذا بخوری.


عشق یعنی :رازی بین من و تو.


عشق یعنی : آرزوهاتونو به هم دیگه بگین.


عشق یعنی : یه کیک خونگی برای روز تولدش.


عشق یعنی : به هزار زبون بهش بگی دوستش داری.


عشق یعنی : کسی که دلتو ببره.


عشق یعنی. : بعضی وقتها اشک زیاد ریختن.


عشق یعنی : همین کنار هم بودن.


عشق یعنی : همون نیرویی که توی فضا می چرخه.


عشق یعنی:احساس فوق العاده ای که همه جادوروبرت هست.


عشق یعنی : آدم احساس کنه زمین زیر پاش نیست.


عشق یعنی : ضربه فنی شدن.


عشق یعنی : کاری کنی که به جز عشق تو هیچی نبینه.


عشق یعنی : این فکر که چقدر خوبه که اون تو رو بخواد.


عشق یعنی : قشنگ ترین لباساتو براش بپوشی.


عشق یعنی : ترانه که تو رو به یاد اون می ندازه.


عشق یعنی : بزاری از خودش تعریف کنه.


عشق یعنی : منتظر تلفنش باشی.


عشق یعنی : بدونی واسه تولدش چه هدیه ای دوست داره.


عشق یعنی : دیدن خوشحالیش.


عشق یعنی : با نگاهت اونو به خودت جذب کنی.


عشق یعنی : غرورش رو جریحه دار نکنی.


عشق یعنی : سلیقه شو مسخره نکنی.


عشق یعنی : فکر نکنی مجبوره تا ابد با تو بمونه.


عشق یعنی : وقتی دیدنش کافیه تا تو رو از خود بی خود کنی.


عشق یعنی : لباسی رو که برات خریده بپوشی.


عشق یعنی : زیر نور مهتاب براش شعر بخونی.


عشق یعنی : وقتی خوابه تماشاش کنی.


عشق یعنی : بدون اون انگار توی بیابونه سر گردونی.


عشق یعنی : دلشو نشکنی


عشق یعنی : وقتی اونو می بینی داغ کنی.


عشق یعنی : واسش آوازه عاشقانه بخونی.


عشق یعنی :مرتب ببریش بیرون


عشق یعنی : بهش بگی که بدون آرایشم قشنگه


عشق یعنی : نقطه ضعفاشو بشناسی


 عشق یعنی : ستاره ی محبوبش باشی  

 



شنبه 16 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 13:59 ::  نويسنده : نوید ملایری       

شعرهایم ترانه نیست

حرف عاشقانه نیست

شعرهایم همه درد است و این درد بهانه نیست

شعرهایم رنگ ندارد وزن و آهنگ ندارد

گفته بودم شعر من ترانه نیست

پاییز است و هرگز بهاره نیست

شعر هایم درد های کهنه است

دردی که هرگز غریبه نیست

شعرهایم هرچه است از خوب و بد

بهترین از این برایم سرایه ن
یست 



شنبه 16 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 13:53 ::  نويسنده : نوید ملایری       

کلاغ زیر باران

کلاغ زیر باران یعنی حرفی که کسی درکش نمیکنه

کلاغ زیر باران یعنی فکری که پیچیده س

کلاغ زیر باران یعنی کاری که به نظر تموم شده به نظر میرسه

کلاغ زیر بارن یعنی سیاهی در آب غرق شده

کلاغ زیر باران یعنی چی؟؟؟؟ 
 
                 



شنبه 16 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 13:43 ::  نويسنده : نوید ملایری       

باز از تو مینویسم

باز از تو مینویسم ، از غم دلتنگی ات مینویسم که دلم هوایت را کرده است ، کاش تو را میدیدم ، به چشمهایت خیره میشدم و با تو درد دل میکردم . باز هم مینویسم از عشق ، از احساسی که من نسبت به تو دارم .
احساسی به لطافت دستهای مهربانت ، به پاکی قلبت و به قشنگی لحظه دیدار .
حالا که دلتنگم ، حالا که بغض گلویم را گرفته و راهی جز اشک ریختن ندارم ،پس باز هم مینویسم از اشک.
همان قطره پاکی که از چشمهای خسته ام سرازیر میشود ! قطره ای که از درون آن میتوان یک عالمه محبت و عشق دید.
قطره ای که درونش دلتنگیست ، غم عاشقیست ، آری همان اشک ، همانی که در لحظه دیدار بر روی گونه هایم دیدی.
پرسیدی که این چیست ؟ با اینکه میدانستم میدانی اشک است ، اما گفتم که چیزی نیست .
با دستهای مهربانت اشکهای رو گونه ام را پاک کردی و مرا آرام کردی. برای نوشتن لحظه ای اشک ریختن باید صدها بار کاغذ سفید دفترم را پاره پاره کنم، آنگاه که از این احساس زیبا مینویسم چشمهایم شروع به اشک ریختن میکند ، اشکهایی که بر روی صفحه سفید کاغذ میریزد ! اما آیا کسی فهمید که اینها اشک است؟
چرا اشک؟ دلم گرفته است به خدا دلتنگ یارم ! برای یک لحظه نگاه به چشمهایش.
احساسی را زیباتر از اشک ریختن در لحظه های عاشقی ندیده ام ، اگرچه زیباست اما از درون تلخ تلخ است.
باز هم مینویسم از اشک ، تا ببینی ، بخوانی و بدانی که طاقت یک لحظه دوری ات را ندارم. 



شنبه 16 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 13:23 ::  نويسنده : نوید ملایری       

ریچه...
ما چون دو دریچه روبروی هم


آگاه ز هر بگو مگوی هم

هر روز سلام و پرسش و خنده

هر روز قرار روز آینده

عمر آینه ی بهشت اما...آه

بیش از شب و روز، تیر و دی کوتاه

اکنون دل من شکسته و خسته است

زیرا یکی از دریچه ها بسته است

نه مهر فسون نمود نه ماه جادو کرد

نفرین به سفر که هر چه کرد او کرد

(مهدی اخوان ثالث)شس 



شنبه 16 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 13:6 ::  نويسنده : نوید ملایری       

نامه...
می خوام یه قصری بسازم


پنجره هاش آبی باشه

من باشم و تو باشی و

یک شب مهتابی باشه

می خوام یه کاری بکنم

شاید بگی دوسم داری

می خوام یه حرفی بزنم

که دیگه تنهام نذاری

می خوام برات از آسمون

یاسای خوشبو بچینم

می خوام شبا عکس تو رو

تو خواب گل ها ببینم

می خوام که جادوت بکنم

همیشه پیشم بمونی

از تو کتاب زندگیم

یه حرف رنگی بخونی

امشب می خوام برای تو

یه فال حاقظ بگیرم

اگر که خوب در نیومد

به احترامت بمیرم

امشب می خوام تا خود صبح

فقط برات دعا کنم

برای خوشبخت شدنت

خدا خدا خدا کنم

امشب می خوام رو آسمون

عکس چشاتو بکشم

اگه نگاهم نکنی

ناز نگاتو بکشم

می خوام تو رو قسم بدم

به جون هر چی عاشقه

به جون هر چی قلب صاف

رنگ گل شقایقه

یه وقتی که من نبودم

بی خبر از اینجا نری

بدون یه خداحافظی

پر نزنی تنها نری

به موقعی فکر نکنی

دلم واست تنگ نمیشه

فکر نکنی اگه بری

زندگی کمرنگ نمیشه

اگه بری شبا چشام

یه لحظه هم خواب ندارن

آسمونای آرزوم

یه قطره مهتاب ندارن

راستی دلت میاد بری؟.......

بدون من بری سفر

بعدش فراموشم کنی

برات بشم به رهگذر....

اصلا بگو دوست داری که

اینجور دوست داشته باشم؟

اسم تو رو مثل گلا

تو گلدونا کاشته باشم؟

حتی اگه دلت نخواد

اسم تو تو قلب منه

چهره تو یادم میاد

وقتی که بارون می زنه

ای کاش منم تو آسمون

یه مرغ دریایی بودم

شاید دوسم داشتی اگه

آهوی صحرایی بودم

ای کاش بدونی چشماتو

به صد تا دنیا نمی دم

یه موج گیسوی تو رو

به صد تا دریا نمی دم

به آرزوهام می رسم

اگر که تو پیشم باشی

اونوقته که خوشبخت میشم

مثل فرشته ها تو نقاشی

تا وقتی اینجا بمونی

بارون قشنگ و نم نمه

هوای رفتن که کنی

مرگ گلای مریمه

نگام کن و بهم بگو

بگوی می ری یا می مونی

بگو دوسم داری یا نه

مرگ گلای شمعدونی!

نامه داره تموم میشه

مثل تموم نامه ها

اما تو مثل آسمون

عاشقی و بی انتها....

(مریم حیدرزاده) 



سه شنبه 12 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 14:56 ::  نويسنده : نوید ملایری       



صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد

 
درباره وبلاگ

در مکتب "عشـ♥ـــ♥ــــ♥ــق" آموخته ام. "شیرین" باشم. اگر "هوایی" هستی و هوای دگر به سر داری در این حوالی "پرسه" نزن. خاک این دل بوی"هوس" نمی دهد.
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان عاشقانه و آدرس navid-eshgh.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 17
بازدید ماه : 136
بازدید کل : 92721
تعداد مطالب : 72
تعداد نظرات : 29
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


            

آرشیو کد آهنگ